ضربان قلب
دلبندم سلام دیروز عصری رفتم دکتر و بعد از بیشتر از یکماه از حالت باخبر شدم. خانوم دکتر با گوشی مخصوصش صدای قلب نازنینت رو شنید و کلی هیجان زده ام کرد. نمی دونم از خانم دکتر مهربون ترسیده بودی یا بازیگوشی ات باعث شده بود که هم من و هم خانوم دکتر یه کمی نگران سلامتی ات بشیم. آخه خانم دکتر کل دل مامانی رو با گوشی اش گشت تا بتونه صدای قلبت رو بشنوه. مامانی هم نفسش توی سینه حبس شده بود. خانم دکتر هرچی میگشت و گوشی رو روی شکم مامانی جابجا میکرد هیچ صدایی نمی یومد.... شاید نزدیک سه دقیقه -که برای من اندازه ی یک قرن بود- طول کشید تا بالاخره تونست شما رو منتها الیه سمت چپ دل مامانی پیدا کنه. ای ناقلا! اونجا چیکار می...