شادیساشادیسا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

فرشته کوچک ما شادیسا

سونوی ان تی و اولین دیدار فرشته کوچولو

1390/12/3 15:05
نویسنده : سانی
3,279 بازدید
اشتراک گذاری

سلام فرشته کوچولوی خوشگلم

دیروز روز خیلی خیلی خوبی بود. چون برای اولین بار قشنگ و واضح روی ماهتو دیدم...درضمن تولد بابا محمدرضا هم بود.

صبح با خاله فافای مهربون رفتیم سونوگرافی نرگس. با اینکه صبح زود رفته بودیم و ٨.١٥ اونجا بودیم،  ولی ١٦ نفر قبل از ما توی نوبت بودن!!!! بالاخره ساعت ١٠ نوبتمون شد. من که دیگه حالم خیلی بد شده بود آخه ٤ تا لیوان آب خورد بودم و در مرز انفجار بودم... ولی خانم دکتر خیلی تشویقم کرد که مثانه ام کاملا پر بوده و میگفت امتحانت رو خوب پس دادی!!!چشمک

خانم دکتر هیچی نمی گفت و یه کوچولو هم اخم کرده بود و هی داشت یه سری عدد و رقم برای دستیارش میخوند که اون ثبت کنه... دل توی دلم نبود تا بفهمم که حال شما نی نی خوشگلم خوب خوبه .

بالاخره طاقت نیاوردم و پرسیدم همه چیز خوبه؟ گفت آره خدا رو شکر همه چی نرمال و خوبه. بعد هم عکس ناز شما رو قشنگ گذاشت روی صفحه که من و خاله فافا ببینیم.

الهی که من قربون اون شکلت بشم مامانی. انقدر ناز بودی که نمی تونم بگم. صورت گرد و خوشگل با یه دماغ کوچولو و لبهای برجسته... شیمبک قلمبه ی ناز هم داشتی که حتما به بابا جونت رفتهنیشخند

یه لحظه هم دستتو تکون دادی. فکر کنم داشتی واسه خاله فافای مهربون -که داشت از شدت ذوق دیدن شما ، یک سره گریه میکرد- دست تکون میدادی...

 وای که چه لحظه ی شیرین و فراموش نشدنی بود. اولین دیدار فرشته کوچولوniniweblog.com

من و خاله فافا انقدر گریه کرده بودیم که وقتی اومدیم بیرون همه داشتن یه جور عجیبی به ما نگاه میکردن.

انقدر از دیدنت ذوق زده بودم که اون مشکل پر بودن مثانه از یادم رفته بود....سبز

این هم عکس خوشگل شما توی هفته سیزدهم زندگی ات . البته اون عکسی که ما از شما روی صفحه ال سی دی دیدیم خیلی واضحتر از این بود.

 

ziba

خیلی ازت ممنونم که این همه کوچولوی خوبی هستی و اصلا مامانو اذیت نمیکنی. عصر که توی مطب منتظر نشسته بودم بیشتر مامانها از حالت تهوع و حال بد و ... شکایت میکردن . فقط اونجا من بودم که خدا رو شکر هیچ مشکلی نداشتم. هم آشپزی میکردم هم هر چیزی که خودم و نی نی جون هوس میکردیم می خوردم.

خانم دکتر مهربون وقتی جواب سونوگرافی رو دید از اینکه شما حالت خوبه خیلی اظهار رضایت کرد و گفت همه چیز عالیه. برای مسافرت عید هم ازش اجازه گرفتم . هووووووووووررررررررررررررراااااااا

برای ٢٢ اسفند هم آزمایش خون غربالگری نوشت که جوابشو باید ٢٨ اسفند ببرم بهش نشون بدم.

یه خبر خوب دیگه. همون روز هم برام سونوگرافی نوشت برای تعیین جنسیت شما. امیدوارم که تا اون موقع معلوم شه فرشته ناز ما یه گل پسره یا یه دخمل خانوم ناز نازی...

شب هم که کارم مطب تموم شد باباجونت اومد دنبالم و برای شام رفتیم بیرون و سه تایی تولد بابا محمدرضا رو جشن گرفتیم.... فکر کنم بابای مهربونت بیشتر از اینکه از کادوش خوشحال شه از اینکه شما حالت خوبه خوشحال شد. تو بهترین کادوی تولد بابا جون هستی عزیزم.

 

ziba

قول بده همین طوری خوب خوب مواظب خودت باشی و زودی بزرگ شی.

خیییییییییلیییییی دوست دارم

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

زهره
3 اسفند 90 10:06
سانی جون نی نی گوگولو چه خوردنیه تو عکسش
به باباش بگو ماچش کنه از طرفه ما

عزیزم ایشالله که 28 اسفند هم دکتر خبرای خوب واست داشته باشه بوس عشقم

مرسی زهره جونم
ان شاله که بزودی خبرهای خوب بشنویم برای شما خانوم خوشگله

مامان الی
3 اسفند 90 10:23
سانییییییییییییییییییییی
همش گریه کردم
ما خیلی خوشبختیم نه؟؟؟؟؟؟؟؟
من خیلی منتظر این لحظه ها بودم واسه همین هم مال خودم شیرینه هم مال دوستام
خیلی خوشحالم که حالی نی نی گولومون خوبه و مطمئنم تا آخرهم خوب و سلامت می مونه
بوسسسسسسسسسسسسسسس


ممنونم الناز گلی
ان شاله که حال نی نی ناز تو هم خوب خوبه.

ني ني كوچولو ...
3 اسفند 90 10:29
واي ساني جوني خيلي زيبا نوشتي براي ني ني نازت ! خوش به حال نيني با اين مامي مهربونش ... تولد باباش مبارك ... از اون مباركتر ديدن ني ني نازت سالم و سلامت ... مباركههههههههههههههههه
رضا جونی
3 اسفند 90 11:04
(✿◠‿◠) سلام سلام فردا تولدمه، توی وبلاگم تولد گرفتم؛ خیلی خیلی خوشحال میشم تشریف بیارید، تا شما نیاین من شمعا رو فوت نمی کنم http://rezajoon.niniweblog.com/ _______(¯`:´¯) _____ (¯ `•✦.•´¯) _____ (_.•´/|\`•._) _______ (_.:._)__(¯`:´¯) __(¯`:´¯)__¶__(¯ `•.✦.•´¯) (¯ `•✦.•´¯)¶__(_.•´/|\`•._) (_.•´/|\`•._)¶____(_.:._)_¶ __(_.:._)__ ¶_______¶__¶¶ ____¶_____¶______¶__¶¶ ¶¶ _____¶__(¯`:´¯)__¶_¶¶¶¶ ¶¶¶¶ ______(¯ `.✦.•´¯)_¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶ ______(_.•´/|\`•._)¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶ _______¶(_.:._)_¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶ ¶_______¶__¶__¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶______¶_¶_¶¶¶¶(¯`:´¯)¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶(¯`:´¯)¶ _¶(¯ `•✦.•´¯)¶¶¶ ¶¶¶(¯ `.✦.•´¯ )¶ (_.•´/|\`•._)¶ ¶¶¶(_.•´/|\`•._) ¶¶ (_.:._)¶¶ ¶¶¶¶¶¶(_.:._)¶¶¶_ ¶¶¶¶ ¶¶¶ __¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶(¯`:´¯) ¶¶ ¶¶¶ ______¶¶¶¶¶(¯ `•.✦.•´¯)¶¶ ¶¶¶ ____¶¶¶¶ ¶¶ (_.•´/|\`•._)¶¶¶ ¶¶¶ ___¶¶¶¶ ¶¶¶¶ ¶ (_.:._)¶__¶¶¶ ¶¶ ___¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶_¶¶¶ ¶¶¶___¶¶ ¶¶ _¶¶¶¶ ¶¶¶¶___¶¶¶ ¶¶¶¶____¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶¶____ ¶¶¶ ¶¶¶¶_____¶ -_____--------_¶¶¶¶¶¶¶¶¶ -----_____---_¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ----____-----_¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ___|___|___|_____|___|___|___|___ __|___|___|____|___|___|____|__|__ ___|___|___|____|___|___|_|__|___|_ __|___|___|____|___|___|___|___|__
مهر
3 اسفند 90 11:23
قربون نانازم برم ماهه
فافا
3 اسفند 90 13:25
اي جانِ من...خاله قربونت بره...خودم دست تكون دادنت رو ديدم...بعله... قربون اون دماخ خوشگل و شكم قلمبه‌ات بشم...خيلي برام عزيزي...هم تو و هم مامانيِ گلت...خيلي مراقبِ خودتون باشين...

قربون تو خاله ی مهربون
توی دنیا لنگه نداری. بوووووووووووس

دکمه
4 اسفند 90 8:40
جاااااااااااان! مبارکه! به سلامتی! من که دیروز دکتر گفت هفته 15 هستم! خودمم قاطی کردم!
غزال
7 اسفند 90 11:27
مبارکه عزیزم.....انشالله سر وقت میاد تو بغل مامانش
ماهک
7 اسفند 90 11:55
سانی جونم واقعا اشکم جاری شد الان که وبلاگتو خوندم بوسسسسس انشالله نی نی به سلامت میاد توی زندگیتون ..بوسسسسس


مرسی ماهک جونم
قربون تو دوست مهربون

دخترم عشق من
13 اسفند 90 8:12
سلام سانی جون مبارک باشه هم نینی خوشکلتون و هم تولد باباییش . امیدوارم کوچولوتون صحیح و سالم به دنیا بیاد . لحظات خوب و خوشی رو براتون ارزو میکنم
نرگس
17 اسفند 90 10:55
خوشحالم که خوشحالی عزیزم امیدوارم تا آخر بارداریت و در آینده روزهای خوب و خوشی رو با نی نی یا بهتر بگم فرشته کوچولو سپری کنید.
پرنسس ملودی
17 اسفند 90 11:04
سلام مامانی خوشگل
امیدوارم همیشه حال خودت و نی نی نازت خوب باشه و همیشه سرحال و خوشحال باشی
من حال خاله فافا را می فهمم خیلی حس خوبیه منم از این راه دور وقتی نوشته های قشنگت را می خونم کلی ذوق می کنم


مرسی خاله ی مهربون
ان شاله که حال شما و ملودی خوشگل هم خوب خوب باشه

مامان شايان و پرنيا
23 اسفند 90 12:04
جونممممممم اولين ديدار يکي از شيرين ترينهاشه .. ايشالله به سلامتي ني ني بياد تو بغلت