شادیساشادیسا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

فرشته کوچک ما شادیسا

دیگه فقط 8 هفته مونده!

شادیسا خوشگل مامان سلام دخترم... مامان این روزها شده مثل یه ساعت شماطه دار. هی  ساعتها و دقیقه ها رو می شمره که کی این انتظار به پایان میرسه.        جمعه بابا محمدرضای مهربون اتاقت رو خالی کرد و با دقت و وسواس خاصی همه جا رو تمیز کرد و برق انداخت. انقدر ذوق داشت که نگووووووووو.   دختر نازم ، یکشنبه عصر بالاخره سرویس چوبت رو آوردن و از وقتی که توی اتاقت چیدیم، مامان دائم میره توی اتاقت سرک میکشه و قربون صدقه ات میره. آخه خیلییییییییی اتاقت خوشگل شده مامانی. حالا باید سر فرصت وسایلاتو توی کمدها بچینیم. وقتی اتاقت کاملا آماده شد، عکساش رو برات ...
14 تير 1391

هفته ی 31

شادیسا خوشگلم سلام دیگه کم کم حسابی بزرگ و خانوم شدی و مامان داره روزشماری میکنه تا هرچه زودتر روی ماهتو ببینه. این هم تغییرات شما در طی هفته ٣١ زندگیت: در اين هفته اندازه كودك شما به حدود 40 سانتي متر رسيده است. وزن او كمي بيشتر از 1360 گرم است و به زودي شاهد يك افزايش وزن ناگهاني در كودكتان خواهيد بود. او همچنين مي تواند سرش را از يك طرف به طرف ديگر بچرخاند. يك لايه چربي هم در زير پوست او در حال جمع شدن است تا او براي زندگي در خارج رحم آماده شود، در نتيجه بازوها سرها و بدن او در حال بزرگتر شدن هستند.   مامانی دیروز وقت دکتر داشت. در کمال ناباوری کل رفتن و اومدنم به مطب ٤٥ دقیقه بیشتر طول نکشید! مطب خیلی ...
7 تير 1391

30 هفتگی ات مبارک دلبندم

شادیسای گلم ٣٠ هفته شده که شما فرشته ی کوچولوی نازنین، مهمون دل مامانی شدی.  انگار همین دیروز بود که با دیدن خط دوم بی بی چک که خیلی کمرنگ و محو خودنمایی میکرد حضورتو اعلام کردی.... دختر نازم، قبل از اینکه خدا شما رو به ما هدیه بده زندگی من و بابا محمدرضا کامل و شاد بود. هر لحظه ای که در کنار هم بودیم، برامون یه لحظه ی ناب و زیبا و تکرار نشدنی بود. اینها رو برات می نویسم تا بدونی مثل بعضی از مامان باباها، بخاطر تنهایی یا پر کردن روزها و ساعتهای زندگی مون تو رو به این دنیا دعوت نکردیم. دعوتت کردیم برای اینکه میخواسیتم کامل تر شیم... آخه هر آدمی بعد از ازدواج نصف دیگه ی خودش رو که پیدا میکنه کامل میشه و به بلوغ ...
30 خرداد 1391

چهارمین سونوگرافی در هفته 26 ام

سلام دختر طلای نازم دیروز رفتم دکتر. با اینکه خیلی خیلی معطل شدم ولی ارزشش رو داشت چون بالاخره خانم دکتر رو راضی کردم که برام سونوگرافی بنویسه تا هم دوباره شما فرشته کوچولو رو ببینم هم اینکه خیالم از بابت جنسیت راحت شه... مطابق معمول خانم دکتر اول با گوشی ضربان قلب شما رو گوش داد که خدا رو شکر خیلی خوب بود ... جواب آزمایشم به نظر خودم یه کمی عجیب و غریب بود ولی وقتی خانم دکتر نگاه کرد گفت همه چیز خوبه....  درضمن وزنم هم 58 کیلو شده بود. دیگه کم کم دارم گرد و قلمبه میشم. بعدش رفتم طبقه پائین سونوگرافی نرگس . علیرغم تصورم خیلی خلوت بود و تقریبا بیشتر از یکساعت معطل نشدم.... خوشبختانه بابا محمدرضای مهرب...
8 خرداد 1391

هفته بیست و ششم و آزمایش تحمل گلوکز

شیطونک مامان سلام امروز که دارم برات می نویسم شما ٢٦ هفته است که توی دل مامانی هستی... توی این هفته وزن شما كمي كمتر از 900 گرم و طول بدنت از سر تا پاشنه پا حدود 35.5 سانتي متر است. عصبهاي گوش کوچولوت در حال تكامل هستند كه در نتيجه به صداهاي مختلف بهتر پاسخ مي دهد. الان دیگه انقدر تکونها و ضربه هات محکم و جانانه شده که اگه یک روز قدری کمتر شیطونی کنی مامان نگرانت میشه... وقتی داری اون جوری لگد میزنی همه اش ازت می پرسم داری چیکار میکنی؟ میدونم صدامو میشنوی ولی نمی تونی جوابمو بدی! کاش یه دستگاه سونو گرافی توی خونه داشتم و هر روز تماشات میکردم. دیروز آزمایش داشتم . کل روز رو مرخصی گرفتم که به کا...
2 خرداد 1391

روز مادر مبارک

امسال روز مادر برام یه جور دیگه است. نه اینکه تا حالا قدردان زحمات مادرم و بقیه مادرهای گل نباشم ولی خب امسال حال و هوام با همیشه فرق داره. امسال روز تولد حضرت فاطمه برام دیگه فقط روز زن نیست از امسال برام شده " روز مادر"...    راستش تازه دارم به اوج عظمت خلقت خدای بزرگ پی میبرم که چطور با لطف بی نهایتش، جوری محبت نی نی رو توی دل هر مادری میندازه که یه مادر حاضره هر سختی و ناراحتی رو به خاطر کودکش تحمل کنه و خم به ابرو نیاره... از همین جا روز مادر رو به همه ی مادرهای مهربون زمینی و مادر خودم که میدونم الان یه فرشته ی آسمونیه تبریک میگم. امروز صبح فافای مهربون مثل همیشه منو شرمنده کرد و برام یه شاخه گل خوشگل...
23 ارديبهشت 1391

روزهای شلوغ همیشگی

عاقبت در یک شب از شب های دور کودک من پا به دنیا می نهد آن زمان بر من خدای مهربان نام شور انگیز مادر می نهد بینمش روزی که طفلم همچو گل در میان بسترش خوابیده است بوی او چون عطر پاک یاس ها در مشام جان من پیچیده است پیکرش را می فشارم در برم گویمش چشمان خود را باز کن همچو عشق پاک من جاوید باش در کنارم زندگی آغاز کن... (١) این روزها سرگرم جمع کردن اطلاعات در مورد سیسمونی هستم. راستش ما چندین ساله که توی خانواده نی نی کوچولو نداشتیم و خیلی از مرحله خرید های نی نی پرت هستیم...  با اینکه خیلی ذوق دارم ولی سعی ام بر ا...
19 ارديبهشت 1391

هفته بیست و سوم

فرشته کوچولوی نازم سلام الان که دارم برات مینویسم ظهره و تو مثل روزهای قبل ، بعد از ناهار داری کلی شادی میکنی و بالا پائین میپری. از اول هم فهمیده بودم نی نی شکموی توپولی هستی. الهی قربونت برم مامانی.   بیست و سه هفتگی ات مبارک دخترم.  الان قد شما بيشتر از 29.2 سانتي متر و وزنت بيش از 450 گرم شده.  میدونم که بخوبی صداهای محیط رو میشنوی.خدا رو شکر که صداهاي بلند (از قبيل صداي پارس سگ يا جاروبرقي) در داخل رحم شنيده مي شن اما شما رو آزرده نمي كنن. چون با این همه آلودگی صوتی و صدای ناهنجار بوق که از صبح میشنوم همه اش نگرانم که یه وقتی نی نی نازم هول نکنه و نترسه ... آخر هفته ...
12 ارديبهشت 1391