چهارمین سونوگرافی در هفته 26 ام
سلام دختر طلای نازم
دیروز رفتم دکتر. با اینکه خیلی خیلی معطل شدم ولی ارزشش رو داشت چون بالاخره خانم دکتر رو راضی کردم که برام سونوگرافی بنویسه تا هم دوباره شما فرشته کوچولو رو ببینم هم اینکه خیالم از بابت جنسیت راحت شه...
مطابق معمول خانم دکتر اول با گوشی ضربان قلب شما رو گوش داد که خدا رو شکر خیلی خوب بود ...
جواب آزمایشم به نظر خودم یه کمی عجیب و غریب بود ولی وقتی خانم دکتر نگاه کرد گفت همه چیز خوبه.... درضمن وزنم هم 58 کیلو شده بود. دیگه کم کم دارم گرد و قلمبه میشم.
بعدش رفتم طبقه پائین سونوگرافی نرگس . علیرغم تصورم خیلی خلوت بود و تقریبا بیشتر از یکساعت معطل نشدم.... خوشبختانه بابا محمدرضای مهربون هم خودشو از سر کار رسوند تا اون هم روی ماه شما رو ببینه.
دل توی دلم نبود که ببینم خانم دکتر واسعی چی میگه.... وقتی از دهنش شنیدم که گفت دختر خانوم ناز نازی هستی خیالم راحت راحت شد.....
راستش دیگه بیشتر دوستام می دونن که دلواپس اون پالتو قرمزه بودم که با کلی عشقو ذوق برات خریدیم . اگه گل پسر بودی نمیدونستم باهاش چیکار کنم...
خدا رو هزار بار شکر میکنم که همه چیز نرمال و عالی بود. خانم دکتر هم با اون روحیه مثبت خاص خودش هی از دست و پای کوچولوت تعریف میکرد و میگفت همه چیر خوبه....
الهی قربون اون دستای خوشگل و کوچولوت برم که مشت کرده بودی و فقط انگشت اشاره ات باز بود.. دارم لحظه شماری میکنم تا زودتر دستای کوچولوت رو توی دستم بگیرم.
بابا جون هم داشت ازت فیلم می گرفت.... مرسی بابا محمدرضا جون که این روزها رو برای شادیسا گلی ثبت میکنی.....
حالا بریم سراغ مشخصات فرشته کوچولو در برگه سونوگرافی:
در بررسی اولتراسونیک یک جنین در وضعیت سفالیک با ضربان قلب منظم می باشد . ١٤٢ بار در دقیقه
وزن تقریبی ٩٥٠ گرم است.
جفت در موقعیت خلفی با ضخامت نرمال و گرید یک می باشد.
حجم مایع آمینیون با اندکس ١٣٣ میلیمتر در حد طبیعی می باشد.
ُجنسیت : مونث (Sex: Female)
خب دیگه از این به بعد می تونیم با خیال راحت بقیه خرید سیسمونی رو انجام بدیم.
راستی پنجشنبه گذشته با مامان پروین کلی از اسباب بازیها و لباسهای دوران بچگی ام رو از انباری در آوردیم تا برای شما آماده کنیم.
وای که نمی دونی چه احساس خوبی دارم که مامان پروین مهربون اونها رو تا حالا برامون نگهداری کرده. حتی تصور اینکه تو با اسباب بازیهایی که من و خاله فافا باهاشون بازی میکردیم و دنیایییییی داشیتم، بازی کنی منو غرق در هیجان میکنه.
عاشق اون لحظه ام که پیراهن مخمل یشمی ام رو بپوشی و منو به روزهای شاد کودکی ام ببری.
دیگه هر جور هم که بخوام حساب کنم تقریبا سه ماه مونده که بیای تو بغل مامانی و روی ماهتو ببینم.
قول بده مواظب خودت باشی .... عاشقتممممممم عروسک مامان.....