هفته بیست و ششم و آزمایش تحمل گلوکز
شیطونک مامان سلام
امروز که دارم برات می نویسم شما ٢٦ هفته است که توی دل مامانی هستی...
توی این هفته وزن شما كمي كمتر از 900 گرم و طول بدنت از سر تا پاشنه پا حدود 35.5 سانتي متر است. عصبهاي گوش کوچولوت در حال تكامل هستند كه در نتيجه به صداهاي مختلف بهتر پاسخ مي دهد.
الان دیگه انقدر تکونها و ضربه هات محکم و جانانه شده که اگه یک روز قدری کمتر شیطونی کنی مامان نگرانت میشه... وقتی داری اون جوری لگد میزنی همه اش ازت می پرسم داری چیکار میکنی؟ میدونم صدامو میشنوی ولی نمی تونی جوابمو بدی! کاش یه دستگاه سونو گرافی توی خونه داشتم و هر روز تماشات میکردم.
دیروز آزمایش داشتم . کل روز رو مرخصی گرفتم که به کارهام برسم. آزمایش تحمل گلوکز و پروتئین ادرار. اول بهم یه لیوان شربت قند غلیظ (٥٠ گرم گلوکز) دادن که بخورم و گفتن یکساعت منتظر باشم و بعدش آزمایش خون گرفتن.
برای اطمینان از عدم وجود مسمومیت حاملگی هم آزمایش ادرار ٢٤ ساعته داشتم که امروز اول صبح باید ظرف مخصوص (!) رو پر شده می بردم آزمایشگاه. امیدوارم که مشکلی نباشه.جوابش پنجشنبه حاضر میشه .
یکشنبه آینده هم وقت دکتر دارم که باید جواب رو براش ببرم...
خدا کنه این دفعه خانم دکتر قبول کنه برام سونو بنویسه. دلم واسه دیدن روی ماهت یه ذره شده فسقلی شیطونکم....
"دلم اين روزها عجيب برايت تنگ است اينقدر با لگدهايت ذوق مرگم نكن. كوچولوي مامان تا وقتش نرسيده نه تو ميتواني بيرون بيايي و نه من ميتوانم بيايم پيش تو.... آرام باش جان مادر آرامتر.... اين روزهاي تنگ و تاريك تو ، اين روزهاي بي قراري من، اين روزهاي تنهايي تو ، اين روزهاي چشم انتظاري من ، اين روزها .... اين روزها عزيز دل مادر تمام ميشوند! دلم براي يك لحظه ديدارت دنياي آرزوست!"(١)
(١): این متن رو یکی از دوستای خوبم "مستانه " برای نی نی اش نوشته. چون دیدم خیلی قشنگه و در ضمن حرف دل من هم هست با اجازه از خودش توی وبلاگم استفاده کردم.