نی نی پارتی شادیسا گلی در دهمین ماهگرد
دختر بلای من
پنجشنبه ششم تیرماه در دهمین ماهگرد تولدت، دوستای کوچولوت و مامانهای مهربونشون رو برای ناهار دعوت کردیم خونه مون.
برخلاف سابق شما با دیدن اون همه مهمون و نی نی های ناز ،اصلا غریبی نکردی و خیلی سریع میخواستی با همه دوست بشی .
قربون دختر اجتماعیم برم که سعی میکردی دوستات رو سرگرم کنی و میزبان خوبی بودی ! البته چند جا هم حس کنجکاوی همیشگیت در رابطه با بینی و دهن آدمها، باعث شد که دوستات به گریه بیفتن! چون فکر میکردن که میخوای اذیتشون کنی.
فدات بشم من ، آخرش هم من نفهمیدم چرا شما علاقه ی خاصی به لمس بینی و لبهای آدمها داری!!!!!! شاید هم میخواستی امتحان کنی که این همه نی نی ناز که یک جا توی خونه مون اومدن عروسک هستن یا آدم واقعی!!!
راستش قبل از اینکه مهمونی شروع بشه همه اش نگران بودم که نکنه یه وقت مشکلی پیش بیاد و به بچه ها و ماماناشون سخت بگذره . آخه توی این سن اکثر نینی ها چهاردست و پا شدن (بجز شما که راه میری) و میترسیدم که بخاطر کوچیکی خونه مون نتونن راحت باشن و اذیت شن یا اینکه کنترلشون برای مامانا سخت باشه. ولی خدا رو شکر علیرغم تصورم شما کوچولوها خیلی خوب با هم کنار اومدین و بازی کردین و خداییش به همگی خیلی خیلی خوش گذشت.
البته نا گفته نمونه که بعضی جاها سر یک اسباب بازی و مالکیتش با هم دعوا میکردین. یک جا سر داشتن موبایل خاله فافا با دینا سادات دعوات شد و پیروز این میدان دوست کوچولوی نازت " دینا سادات " شیطون بود که با یه اخم و گفتن"ایهیممممممممم " ، اون شی رو مال خودش کرد و حالا یک نفر باید شادیسا گلی رو که عین ابر بهاری گریه میکرد آروم کنه!
در طول روز فقط نیمساعت خوابیدی تا حق میزبانی رو بخوبی ادا کنی ! شب انقدر خسته بودی که 9 شب خوابیدی! البته تا صبح چندین بار با گریه بیدار شدی . اولش فکر کردم که خدای نکرده مریض شدی یا چیزی خوردی که ناراحتت کرده ولی صبح دلیل گریه های گاه و بیگاهت معلوم شد. دو تا مروارید سفید خوشگل از لثه های پائینت بیرون زده بود. یعنی در ده ماهگیت چهار تا دندون کوچولو در پایین داری و سه تا در بالا.
خـــــــــــــــــــــب حالا لیست مهمونای عزیزی که مهمونی مون رو قشنگ و به یاد موندنی کردن به همراه عکسای نی نی پارتی در ادامه مطلب میگذارم.
پارمین جون و مامانش افسانه جون
باران جون و مامانش بهار جون
امیر حسین جون و مامانش حدیث جون
کیان جون و مامانش الناز جون
راستین جون و مامانش باران جون
دینا سادات جون و مامانش هدی جون
الینا جون و مامانش فرناز جون ( که برای اولین بار بود از نزدیک می دیدیمشون)
آیهان جون و مامانش ندا جون
میزبان مهمونی که روی پاهای کوچولوش ایستاده تا دوستانش رو سرگرم کنه
کیان جون با اون زیرشلواری و رکابیش سوژه ی مهمونی بود و حسابی دل همه رو برده بود . به قول مامان الناز، شلوار صفا سیتیش رو پوشیده بود.
شادیسا گلی هم که داره از ته دل میخنده و ذوق میکنه. قربون این طرز خندیدنت برم که مثل موش میشی موش کوچولوی مامان.
امیرحسین ناز و شادیسا گلی
عروسک مهمونی پارمین جون و شادیسا خانم
هر چقدر که هزار ماشالله شما شیطون و بلا هستی و به هر گوشه و کنار خونه سر میزنی، پارمین جون مثل خانوما آروم یه گوشه می شینه و بازی میکنه.
پارمین - امیرحسین - کیان - شادیسا
دینا سادات و راستین در حال بازی با مینی بوس .
این ماشین انقدر همه رو سرگرم کرده بود و خواهان داشت که سرش دائم دعوا بود!
شادیسا و باران جون که هر دو دهمین ماهگردشون بود.
باران خانم با اینکه خیلی مظلوم و ساکته اما کارهایی بلده که هیچکدوم از نینی های جمع بلد نبودن.
دستای کوچولوش رو مثل کسی که داره با تلفن حرف میزنه کنار گوشش میذاشت و میگفت : ایوووووووو ایووووووووو و " سر سری " کردن رو هم خیلی قشنگ بلد بود. هزار ماشالله به این دختر ناز
از راست : باران - پارمین - دینا سادات - راستین - آیهان - شادیسا در حال دس دسی
از راست : باران - کیان - شادیسا - پارمین - الینا - آیهان
از راست : الینا - باران - آیهان
این هم شیرجه ی شادیسا و دینا برای تصاحب موبایل خاله فافا !!!
قسمت خوشمزه ی مهمونی که در تدارک غذاها و میز ، خاله فافای مهربون مثل همیشه خیلی کمک کرد.
عکسهای تکی نی نی ها: