بالاخره گفتی " ما ما "
چهارشنبه شب ١٢ تیر وقتی که ده ماه و یک هفته ات بود، کلمه ای که خیلی منتظر شنیدنش بودم رو گفتی. " ما - ما ".
اولش فکر کردم اشتباه شنیدم ولی وقتی خوشحالی بابایی رو دیدم کلی قند توی دلم آب شد. حالا قشنگ میفهمم وقتی که بابایی میشنید داری میگی با - با و از ته دل بهت جواب میداد:" جانم دخترم" یعنی چی! یعنی آدم دوست داره تمام دنیا رو بده و تو یکبار دیگه صداش کنی.
یک هفته بود که من رو " نا - نا " صدا میزدی ولی بالاخره این طلسم مامان گفتن شکست و از چهارشنبه شب تا الان یه سره بهم میگی : ما - ما "میم" رو هم با چنان تاکیدی میگی که ناخود آگاه آدم به خنده می افته.
در ادامه چند تا از عکسهای جدیدت رو میگذارم.
شادیسا خانم روی میز چیکار میکنی؟ مراقب باش نیفتی !
یکروز ناهار " شوید پلو با ماهیچه " داشتی. هر بار که بهت اسم غذا رو میگفتم ، ذوق میکردی و از ته دل میخندیدی.
نمیدونم شما چه علاقه ای به انواع و اقسام دمپایی داری!
اینجا وقتی داشتی دمپایی های آشپزخونه رو با خودت می بردی دستگیرت کردم! قربون اون ذوق کردنت برم من.
جالب هم هست که دوست داری موقع بلند شدن هر دو تا دستت پر باشه. اگه یک وسیله ای توی یک دستت باشه ، حتما دنبال یه چیز دیگه میگردی که به اون یکی دستت بگیری و بعد یاعلیییییییییی حرکت میکنی.
قربون دویدنت برم مامانی. مواظب باش خدای نکرده زمین نخوری!
به محض اینکه دوربین رو می بینی به هر ترتیبی هست دست از کارهات میکشی و به سمت دوربین حمله میکنی.
خــــــــــــــــــــب حالا برسیم به مراحل بازی شما توی تختت.
اول که توی تخت میگذارمت ، مثل اینکه بهت مأموریت داده باشن ، بلافاصله شروع میکنی عروسکهای کنار تختت رو برمیداری و توی تخت میندازی.
بعد یه کمی باهاشون بازی میکنی.
خب دیگه بسه حالا بریم سراغ آویزهای بالای تخت .
خرسی ، ببری ، الاغه و موشه ...
بعدش جهت رفع خستگی ، مامانی شما رو جای خرسیها که شوتشون کرده بودی داخل تخت ، گذاشت روی پا تختی.
این هم مراحل ایستادن شادیسا خانم به روایت تصویر:
ماشالله به تو دختر زرنگم
این هم یه ناهار خوشمزه . برای اولین بار چهارشنبه برات کوفته قلقلی درست کردم که خیلی خیلی دوست داشتی. نوش جونت مامانی.