شادیساشادیسا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

فرشته کوچک ما شادیسا

دومین دیدار شادیسا و دوستاش

1391/10/4 12:34
نویسنده : سانی
857 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از برگزاری مهمونی شب یلدا توی خونه مون ، من و شما از جمعه شب به قصد اقامت یکهفته ای به خونه ی مامان پروین رفتیم. آخه بابا محمدرضا در مرحله ی نوشتن پروپوزال و پایان نامه اش هست و شبها که از سرکار میاد خونه ، تمام وقتش رو با شما می گذرونه و تو نگهداری از شما و راه بردن های شبانگاهی به مامانی کمک میکنه! به همین خاطر من تصمیم گرفتم که یکهفته بریم خونه ی مامان پروین تا بابایی مهربون بتونه با خیال راحت به کارهاش برسه.

شنبه ساعت دو بعدازظهر بود که بهار جون مامان باران گلی به من زنگ زد و گفت که بدون هیچ برنامه ریزی قبلی بچه ها رو داره دعوت میکنه تا به خونه شون بریم و ازم پرسید که میتونیم بریم اونجا؟؟؟ من هم بدون معطلی قبول کردم! خوبه که خاله فافا پیشمون بود و ما رو ساعت چهار رسوند خونه ی بهار جون.

مریم و یاسمینا کوچولو و نگین و دختر ملوسش مهرسا هم اونجا بودن. خیـــــــــــــــــــــــــلی بهمون خوش گذشت. مخصوصا اینکه از طریق موبایل مریم جون تونستیم مهمونی مون رو به لندن خونه ی فرشته جون مامان باران بکشونیم....

شب هم نگین جون زحمت کشیدن و ما رو تا خونه ی مامان پروین رسوندن.

این هم عکس شما و دوستای خوشگلت:

از راست : یاسمینا - باران - مهرسا - شادیسا

 

شادیسا خانم در خواب ناز

 

 

مهرسا خانم روی پای مامان مهربونش در حال تکون خوردن تا بلکه بخوابه.

شادیسا خانم هم که قبلا روی پای مامانش تکونهاش رو خورده و خوابیده!

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

nafiseh
5 دی 91 14:06
همیشه خوش و خرم در کنار دوستان باشی عزیزم
فافا
17 دی 91 22:12
ای خاله چه کیفی کرده با دوست جون هاش....شاد باشی عزیزم