شادیساشادیسا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

فرشته کوچک ما شادیسا

اولین غلت شادیسا در سه ماه و هفت روزگی

1391/9/16 1:09
نویسنده : سانی
466 بازدید
اشتراک گذاری

دوشنبه بعدازظهر بود . سیزدهم آذر ماه. مثل همیشه که مترصد فرصتی برای انجام کارهام هستم ، وقتی دیدم شما آرومی و با خوردن دستات خودت رو سرگرم  کردی، تند تند به کارهام رسیدم.

یه بلوزت رو که کمی لک شده بود برداشتم و در حالیکه داشتم وارد دستشوبی میشدم تا بشورمش ، نگاهی بهت انداختم تا آخرین وضعییت رو چک کنم. دیدم با ولع خاصی داری دست راستت رو تا مچ توی دهنت میکنی و کمی بدنت به سمت راست چرخیده. با خودم فکر کردم : بعضی از دوستام از غلت زدن و چرخیدن نی نی هاشون میگن ، به همین زودیها فکر کنم که شادیسا هم بتونه بچرخه....

کار شستن لباس دو سه دقیقه بیشتر طول نکشید. وقتی از دستشوئی خارج شدم همون لحظه بابایی از سر کار برگشت. مثل هر روز، اول از همه اومد سراغ شما تا ببینه داری چیکار میکنی و کمی باهات بازی کنه . با تعجب ازم پرسید : چرا شادیسا رو این طوری گذاشتی ؟ من هم از همه جا بیخبر، داشتم لباست رو توی هوا تکون میدادم تا چروکهاش باز شه که با شنیدن این حرف نگاهت کردم... خدای من !! شاخهام داشت در می اومد... تو از روی تشک که خوابیده بودی به روی شکمت چرخیده بودی و حالا داشتی پیروزمندانه با گردنی افراشته به اطراف نگاه میکردی! انگار متوجه شده بودی که کار جدیدی انجام دادی. کاملا ساکت و با دقت داشتی اطراف رو می پاییدی! نمیتونستم جلوی خنده ام رو بگیرم... به بابایی گفتم که تو برای اولین بار غلت زدی و این شیرین کاری شادیسا خانم بوده نه مامانش !

این هم عکسی که همون لحظه ازت گرفتیم:

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مهدیه
18 آذر 91 10:05
سلام سیسمونی دختر نازتون رو تو گالری سیسمونی دیدم خوش سلیقه و قشنگ بود! مثل خودش! موفق باشین!
nafiseh
18 آذر 91 11:38
azizam mobarake ghalt zadanesh bashe- kheili nanazi shode
لاله مامی آوینا
19 آذر 91 10:00
سلام به شادیسای شادمون... مبارکه غلت زدنت،ایشالله چهار دست و پا رفتنت....
افسانه مامی پارمین
19 آذر 91 18:42
چقدر این اولین ها لذت بخشند . مبارکه . معلومه خیلی دختر زنگیه
میرزا کوچک خان
20 آذر 91 17:14
جونم خاله! ماشاالله! دخملت خیلی زرنگه مامانی!
مارال
21 آذر 91 0:17
زینب مامان کیارش
21 آذر 91 19:47
ماشاا... شادیسا خانم ، خانمی شده برای خودش ممنون سانی جون که به وبلاگم سر زدی راستش زیاد به نت دسی ندارم و نمی تونم زیاد بیام کلوپو و دلم برای همه دوستان تنگ میشه از طرف من شادیسای عزیز و ماچ کن یه ماچ آبدار
مامی امیرحسین
24 آذر 91 21:06
اِ سلام مامان شادیسا
دنیا چه کوچیکه!منو یادته؟!!! ما باهم تو کلاسهای بیمارستان خاتم همکلاس بودیم... مبارکه چه دخملی داری!
میبینم که آخرم سزارین کردی


وااااااااااای خدایا چه جالب! ممنونم ازت . قدم امیرحسین کوچولو هم مبارک باشه