شادیساشادیسا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

فرشته کوچک ما شادیسا

سفر به کیش

1392/8/18 16:30
نویسنده : سانی
4,204 بازدید
اشتراک گذاری

شنبه یازدهم آبان ٩٢ به همراه خاله فافا و عمو مهدی به قصد سفری چهار روزه عازم جزیره کیش شدیم.  توی فرودگاه تا می تونستی شیطونی کردی و دویدی و حسابی خسته شدی.

 بخاطر همین شیطونیهات، اول که سوار شدیم تا قبل بلند شدن هواپیما،‌ خیلی خوابت می یومد و هوایپما رو روی سرت گذاشتی!!! یکی از بزرگترین نگرانیهای من و بابایی این بود که شما که یه لحظه یه جا بند نمیشی چطور میخوای یکساعت و نیم پرواز رو روی صندلی طاقت بیاری!!! عمو مهدی هم وقتی میدید من و بابایی هر کار میکنیم شما ساکت نمیشی،‌  هی ما رو اذیت میکرد و مثل مسافری که کاملا غریبه است بلند بلند میگفت : آقا ، شما یه بچه رو نمی تونید ساکت کنید !! قهقهه

اما خوشبختانه موقع شیر خوردن خوابت برد و فقط یکربع از طول پرواز رو بیدار بودینیشخند 

 

هوای کیش برخلاف تهران به شدت گرم و حتی به شدت شرجی بود. همه جا برای شما از ضد آفتاب استفاده میکردیم تا یه وقت یاس سفیدمون نسوزه !

به خاله فافا بیشتر از من وابسته بودی و همه فکر میکردن که خاله ،‌مامانِ شماستniniweblog.comهمه اش دوست داشتی که خاله جون بغلت کنه و وقتی خسته بودی و بیحوصله میشدی با نق به سمت خاله رو میکردی!!! البته با اون همه محبتی که خاله جون به شما داره من هم بودم همین کار رو میکردم.

 

یکی از بزرگترین موهبتها در این مسافرت بردن کالسکه بود. اولش بابایی اصرار میکرد که بردن کالسکه فایده ای نداره چون معمولا شادیسا زیاد توش نمی شینه و درضمن چون کالسکه اش حجیم و سنگینه ممکنه توی بار آسیب ببینه و این حرفا.... اما با اصرارهای مامانی بعد از کلی پیچیدن نایلون ضربه گیر ، کالسکه رو با خودمون بردیم که واقعا نجاتمون داد. خوشبختانه شما بیشتر وقتها توش می نشستی یا میخوابیدی و اگه هم گاهی هوس پیاده روی میکردی ما بارها و خریدها رو داخل کالسکه حمل میکردیم!!!

 

توی این سفر بجز تجربه اولین پرواز با هواپیما یه عالمه تجربه جدید هم کسب کردی. مهمترینش این بود که برای اولین بار توی دریا شنا کردی... البته با کمک من و خاله فافا. حیف که توی پلاژ خانمها اجازه عکس انداختن نداشتیم وگرنه صحنه هایی که از اولین تجربه ی توی دریا بودنت دیدیم خیلی خیلی تماشایی و جالب بود...

 جهت آشنایی با آب اول خاله ، شما رو توی بغلش گرفت و کنار ساحل نشست و وقتی موج به ساحل نزدیک میشد روی پاهاتون میریخت. کم کم دیگه ترست ریخت و یه جا که خاله داشت شنا میکرد شما یهو به سمتش توی دریا دویدی و با اومدن یه موج،‌ توی آب افتادی و از اینکه آب شور دریا وارد دهان و چشمت شد بدت اومده بود. بعدش برای اینکه دوباره با آب آشتیت بدیم کنار دریا نشستیم و هی روی آب ضربه میزدیم و میگفتیم : بد بد

خلاصه چند ساعتی رو کنار دریا و توی آب بودیم و حسابی خوش گذروندیم.

 

از نکته های جالب این سفر این بود که متوجه شدم بجز خیار خوردن که موقع نق زدنت موجب ساکت شدنت میشه، پاپ کورن و ژله هم همین خاصیت جادویی رو دارن!!!خنده 

توی هواپیما برای اولین بار خاله بهت ژله داد و بعد از اون عاشق ژله شدی.

 

یه شب که توی مرکز خرید ونوس مشغول گشت و گذار بودیم، شما توی کالسکه خسته شده بودی و داشتی نق میزدی. خاله فافا هم یهو با دیدن یه غرفه که پاپ کورن می فروخت به فکر افتاد که خوبه شما امتحانش کنی. کمی پاپ کورن روی میز جلوی کالسکه ات ریخت و بعد از اینکه امتحانش کردی عاشقش شدی و تمامش رو توی لیوان کنار میز ریختی و دائم دستت رو اون تو میکردی و یه دونه پاپ کورن برمیداشتی و میخوردی و همین سرگرمت کرده بود.

 

بقیه شرح سفر و عکسها در ادامه مطلب :‌niniweblog.com

 

برای اینکه بهت نوشابه ندیم این ترفند رو بکار بردم و نی رو داخل لیوان آبت گذاشتم !!!

 

قربونت برم که عاشق ماست هستی.

 

 

پیاده روی بر روی ماسه ها 

 

لمس ماسه ها

 

آخ جووووون آماده شدیم بریم دریا....

البته ما چهارتایی دو به دو سوار جت اسکی شدیم و شما رو نوبتی نگه داشتیم!

 

توی مغازه کفش فروشی انقدر این طرف و اون طرف دویدی و کمدهای مغازه رو باز و بسته کردی که آقای فروشنده بهت یه باب اسفنجی و یه بادکنک سبز هدیه داد.

بعد از اون هر وقت عروسک باب اسفنجی رو بر میداری برات آهنگ " باب اسفنجی " رو میخونیم و محاله که تو باهاش نانای نکنی.

 

مثل همیشه با دیدن هر نی نی ، بدنبالش می دویدی!!

 

 

اولین تجربه سرسره که مستقیم نیست !!!

 

موقع برگشت به تهران متاسفانه پروازمون سه ساعت تاخیر داشت. یعنی ما از ساعت هشت و نیم شب تا یک نیمه شب که بالاخره پرواز انجام شد، توی فرودگاه معطل بودیم. شما هم با کمال میل تمام اون ساعت رو توی فرودگاه شیطونی کردی. حتی یه لحظه هم حاضر نبودی توی بغلمون بشینی. تا ولت میکردیم اینور و اون ور میدویدی. از توی اتاق حراست و ایر لاینهای مختلف گرفته تا دم در اتاق مدیر!!!

همه هم کلی قربون و صدقه ات میرفتن و یه عالمه شکلات و آب نبات و چیپس (!!! ) گرفتی.. آخر سر که دیگه منتظر اومدن اتوبوس بودیم تا ما رو پای پرواز ببره ،‌ از شدت خستگی روی مبل ولو شده بودی.

 

خوشبختانه همون اول که سوار شدیم با خوردن شیر،‌ بیهوش شدی و دیگه تا خود خونه خوابیدی.

 

خدا رو شکر که توی این چها روز بهمون خیلی خوش گذشت و یه خاطره ی لذت بخش و خوبِ‌ دیگه برامون به یادگار موند.

توی این مدت که ما کیش بودیم، آقاجون و مامان پروین به زیارت عتبات عالیات رفته بودن. همینجا بهشون زیارت قبول میگم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

مهسا مامان نورا
18 آبان 92 16:44
عزیزم همیشه به سفر و گردش معلومه که حسابی به ناز گلمون خوش گذشته خدا رو شکر نورا هم ژل خیلی دوست داره و شاید بگم ا ز6 ،7 ماهگی میخوره خیلی شکمووووووووو نورا عکسها بی نظیر بودن یادم افتاد به سفر خودمون به کیش واسه تولد 1 سالگی نورا رفتیم.
افسانه مامان پارمین
19 آبان 92 12:22
وای سانی جونم ، ماشالله شادیسا ی نازم خیلی باهاتون همگاری کرده . الهی قربونش برم که اینقدر دختر ما خانوم شده . خیلی دوستش دارم
بهانه زندگی
19 آبان 92 13:13
سانی جونم خیلی خوشحالم که بهت خوش گذشته . . . ماشالا شادیسا گلی هم بلایی شده برای خودش . . . از طرف من ببوسش ایشالا تک تک لحظه های زندگیت سرشار از خوشی و آرامش باشه دوست خوبم
جیران بخشنده
19 آبان 92 15:53
همیشه به گردش عاشق عکسای خوشگلت شدم شادیسا جونم مخصوصا اونایی که داری رو ماسه ها راه میری
لاله مامی آوینا
19 آبان 92 16:19
همیشه به سفر و گردش و لب دریا خیلی شیرینی شادیسا
مادر منتظر
19 آبان 92 16:26
سلام مامانی گل و مهربون شادیسا جون ممنون عزیزم به وبلاگ ما اومدی و کامنت گذاشتی. خیلی از دیدن کامنتت خوشحال شدم عزیزم. خدا دخملی گل و نازت رو برات حفظ کنه عزیزم. خیلی ماهه دخترت . خوشحالم سفر بهتون خوش گذشته . هم به شما و هم شادیسا جون . شادیسا جون اولین شنای تو دریا چطور بود دختر؟ من که عاشق دریام . تو چطور دخملی ؟ ممطمئنم از دریا خوشت اومده .اونم دریای کیش . بازم بیایین پیش ما . خوشحال میشم دوست خوبمl
میرزا کوچک خان
19 آبان 92 21:46
همیشه به سفر... خداروشکر که خوش گذشته.... چه دخملیه این عسلی....
میرزا کوچک خان
19 آبان 92 21:47
شما سر کار نمی ری خاله؟ بیا وبلاگم....
سانی
پاسخ
نه گلم بخاطر شادیسا خانم خونه نشین شدم دیگه
مامان درسا
20 آبان 92 0:32
سلام عزیزم همیشه به تفریح.عاشق اولین عکس از پیاده روی رو ماسه ها هستم خیلی جیگره ژستش.هزار تا بوس برای شادیسا جونم.
زينب مامان كيارش
20 آبان 92 16:58
ايشاا... هميشه به سفر ايشاا... هميشه خوش باشيد و بهتون خوش بگذره چه جيگري شده اين شاديسا خانم يه ماچ ابدارش كن عشق منو
زهره (مامان آرتين)
22 آبان 92 3:49
شاديساي سفيد برفي آرتين هم مثله شما عاشقه بچه هاست البته از خودش بزرگتر دوستم هميشه به سفر خوشبحالتون من كه خيلي وقته هوس كيش كردم خوشگل سفيد برفي رو حتما ببوس از طرف من
مامان اهورا(نرگس)
23 آبان 92 1:14
به به ...مشخصه حسابی خوش گذشته بهتون... خدا رو شکر!!!!!!!!! همیشه به سفر...
غزال مامان فاطمه
24 آبان 92 17:22
ایشالا بهتون خوش گذشته باشه مخصوصا شادیسا گلی
مریم مامی رَسپینا
25 آبان 92 14:29
به به به همیشه به خوشی چه جایی هم رفتییییین خوش گذشت ؟؟؟؟؟؟؟؟ یواشکی بگو چیا خریدیییییییییی
مامان رادمهر
27 آبان 92 20:53
سانی جون همیشه به سفر عزیزم.ماشالله شادیساجون خانومی شده واسه خودش.ببوسش گل دخترو
فافا
29 آبان 92 11:01
عشقِ خاله انااله زارتا هزارتا از این سفرهای خوشگل بری با مامان و بابای مهربونت...این بهترین سفرِ خاله و عمو مهدی بود...خیــــــــــــــــلی بهمون خوش گذشت و من اونقدر لذت بردم از بدنِ با تو که حد نداشت...قربونِ اخلاقِ خوبت برم دخملِ مهربنم....عاشقتم...تو جیــــــگرِ خاله ای....شادیسا نفس...ماهی کوچولوی خاله
نى نى عسلك
9 آذر 92 1:22
هميشه خوش باشي شاديسا طلا.چقدر ناز شدي با عينك. خوش به حال مامانت كه ماست دوست دارى. ثنا كه اصلا ميونه خوبي نداره با ماست! چه مايو خوشگلى! خوب فكرى كردين براى بردن كالسكه!خيييلى لازمه.  براى شاديسا گله.