واکسن یک سالگی + کلی عکس
پنجشنبه هفتم شهریور با مامان پروین هماهنگ کردیم تا برای زدن واکسنت به اتفاق، به مرکز بهداشت بریم. آخه بابایی باید صبح زود سرکار میرفت، من هم چون از قبل در مورد اینکه واکسن یکسالگی خیلی سخته شنیده بودم کمی می ترسیدم که تنهایی برم بهداشت. خوب شد که قبلش زنگ زدم. بهمون گفتن که فقط یکروز در هفته روزهای دوشنبه توی مرکز بهداشتی که پرونده داریم واکسن MMR زده میشه و بنابراین ما هم رفتیم مرکز بهداشت "سردار جنگل".
واکسن رو توی بازوت تزریق کردن. خدا رو شکر اصلا بی تابی نکردی و فقط همون لحظه که سوزن رو وارد بازوت کرد یه کوچولو گریه کردی. بهم گفتن که تب نمیکنی و نیاز به استامینوفن نیست. فقط ممکنه بعد از یک هفته علائم سرماخوردگی خفیف داشته باشی یا دونه های ریز بیرون بریزه.
قد و وزنت رو هم اونجا گرفتیم که کاش نمی گرفتیم! انگار ترازوشون خراب بود و وقتی وزنت رو روی نموار برد، شبیه به خط مستقیم شد!!! واااااااااای خدا میدونه که چقدر ناراحت شدم. عصر شما رو برای چکاپ بردیم پیش دکترت. و در کمال ناباوری متوجه شدیم که ترازوی مرکز بهداشت خراب بوده!!!
قد در یکسالگی : 76 سانت
وزن در یکسالگی : 10 کیلو و 200
دکتر گفت که یگه می تونی همه چیز بخوری. سفیده تخم مرغ، عسل، اسفناج و همه ی ممنوعه ها
قربونت برم که موقع معاینه مطب رو روی سرت گذاشته بودی و من و بابایی و خانم دکتر سه نفری نمی تونستیم شما رو نگه داریم !!!
شب تولدت یه جشن کوچولوی سه نفری گرفتیم و مامانی برات یه کیک درست کرد. البته جشن اصلی با دو هفته تاخیر برگزار میشه . آخه خاله فافا مسافرته و بدون خاله جون هم که جشن صفا نداره.
ادامه مطلب رو از دست ندید که یه عالمه عکسهای جدید داریم.
شادیسا در روز اولین تولدش
این هم کیک دستپخت مامانی
قبل از رفتن به مرکز بهداشت و زدن واکسن
وقتی شادیسا با عینک آفتابیه خاله فافا ژست میگیره.
خوش تیپم؟؟؟؟؟
اولین نقاشی شادیسا ، یازده ماه و بیست و شش روزه از تهران !!!!
اینجا بابایی سخت مشغول انجام کارهای پایان نامه اش بود و شما هم در یک اقدام غافلگیرانه خودکار رو برداشتی و روی یه کاغذ سفید شروع به خط خطی کردن کردی!!!
وقتی وارد پارک می شیم تند تند شروع به راه رفتن می کنی و کل چهار گوشه ی پارک رو عین فرفره می گردی! انگار که دنبال چیزی هستی خیلی مصمم و با سرعت قدم بر میداری. مامانی هم بدنبالت دوانه!
" من بدو ،آهو بدوووووووووووووووووو "
با دیدن هر نی نی توی پارک به سمتش میری.
اگه کوچیکتر از خودت یا هم سنت باشه میری پیشش و با احتیاط بهش نزدیک میشی . بعد شروع به ناز کردن صورتش میکنی.
اگه بزرگتر از خودت باشه که واویلاسسسسسسسسسسسس. چون هر کجا بره دنبالش راه می افتی و ولش نمیکنی!!!
بای بای کردن موقع تاب سواری !
دست دسی ،دست دسییییییییییییییی
به محض دیدن بند رخت، تمام لباسها رو از روش می کشی پایین!!!
آخ جوووون اینجا چقدر چیز جدید واسه شیطونی هست!!
توی عکس معلومه در کابینتها با روبان بسته شده اند!
قربون اون ذوق کردنت برم