سونوی ان تی و اولین دیدار فرشته کوچولو
سلام فرشته کوچولوی خوشگلم دیروز روز خیلی خیلی خوبی بود. چون برای اولین بار قشنگ و واضح روی ماهتو دیدم...درضمن تولد بابا محمدرضا هم بود. صبح با خاله فافای مهربون رفتیم سونوگرافی نرگس. با اینکه صبح زود رفته بودیم و ٨.١٥ اونجا بودیم، ولی ١٦ نفر قبل از ما توی نوبت بودن!!!! بالاخره ساعت ١٠ نوبتمون شد. من که دیگه حالم خیلی بد شده بود آخه ٤ تا لیوان آب خورد بودم و در مرز انفجار بودم... ولی خانم دکتر خیلی تشویقم کرد که مثانه ام کاملا پر بوده و میگفت امتحانت رو خوب پس دادی!!! خانم دکتر هیچی نمی گفت و یه کوچولو هم اخم کرده بود و هی داشت یه سری عدد و رقم برای دستیارش میخوند که اون ثبت کنه... دل توی دلم نبود تا بف...