نی نی پارتی مهرسا جون
پنجشنبه بیست و نهم فروردین به یه نی نی پارتی دیگه رفتیم. این بار نگین جون مامان مهرسا جون زحمت کشیده بود و همه رو خونه شون دعوت کرده بودن.
مثل همیشه در کنار دوستان مامانی و دوستان شادیسا گلی بهمون خیلی خوش گذشت . خاله نگین کلی زحمت کشیده بود و خیلی تدارک دیده بود . دست گلش درد نکنه.
این مهمونی با مهمونی های قبلی یه کمی فرق داشت. چون شما وروجکها دیگه به قدری بزرگ شده بودین که بتونید وجود نی نی های دیگه رو حس کنید و حتی گاهی با کشیدن موی کسی یا برداشتن پستونکش جیغش رو در بیارید!
بهتره از این جا به بعد گزارش نی نی پارتی رو مصور ادامه بدم.
راستی قبل از اینکه به ادامه مطلب بریم این رو بگم که شما از دو روز پیش دیگه می تونی چهار دست و پا حرکت کنی.
آفرین دختر زرنگم . یعنی دقیقا شما بعد از یکهفته تلاش خستگی ناپذیر برای چهار دست و پا رفتن ، سه شنبه شب موفق شدی دستای کوچولوت رو جلو ببری و کاملا به سمت جلو حرکت کنی.
این موضوع با جوونه زدن چهارمین دندونت (دندون پیشین بالایی سمت راست) در یک روز اتفاق افتاد.
خب حالا به ادامه مطلب بریم :
اینطوری جدی به کجا خیره شدی شادیسا خانم ؟؟؟ اول مهمونیه تازه!
از راست : مهرسا (میزبان کوچولو) - پارمین - باران - آرتادخت - شادیسا
از راست : باران - مهرسا - شادیسا
شادیسا دستش رو پشت شونه ی دوست جونش مهرسا خوشگله گذاشته !!!!
شادیسا در حال لمس کردن صورت مهرسا
شادیسا در حال نزدیک شدن به صورت مهرسا برای بوسیدنش!
قربون تو دختر مهربونم برم که بدون اینکه کسی بهت یاد داده باشه یا گفته باشه خودت مهرسا جون رو بوسیدی
لحظه ی بعد از بوسیدن دوست جونیش
لابد داشت به مهرسا میگفت : ببخشید امروز خیلی بهتون زحمت دادیم . دست شما درد نکنه !
از راست : رونیا - باران - مهرسا - شادیسا
از راست : شادیسا - یاسمینا - باران - مهرسا - دینا سادات
یاسی جون بی زحمت کفش شادیسا رو بیخیال شو.
ای وای چند نفر به یک نفر!!! باران اون وسط گیر افتاده ....
مهرسا از یه طرف گوش باران رو گرفته !!! یاسی جون هم بل یه دست داره کفش شادیسا رو در میاره با یه دست باران جون رو که انقدر مظلومه گوشمالی میده!
و بالاخره باران خودشو خلاص کرد آخیششششششششششششش
شادیسا در حال لمس کردن یاسمینا جون
از راست بالا : مهراد - آرتادخت
از راست پائین : راستین - شادیسا - یاسمینا
از راست بالا : ارغوان - یاسمینا - باران - شادیسا
پائین : آرتادخت - مهراد
پایین تر : امیرحسین در حال گریه - راستین
(باران چشمش پستونک شادیسا رو گرفته ! )
دیدین گفتم !!! باران میخواد پستونک شادیسا رو برداره...