شادیساشادیسا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

فرشته کوچک ما شادیسا

دیدار نزدیک است!

1391/6/4 10:45
نویسنده : سانی
912 بازدید
اشتراک گذاری

دختر نازم

از روز سه شنبه که رفتم پیش خانم دکتر و بهم گفت که به احتمال زیاد نمیتونی شادیسا رو طبیعی بدنیا بیاری یه عالمه برات حرف داشتم.

اول میخواستم ازت گله کنم تو که این همه دختر خوبی بودی و اصلا مامانی رو توی این مدت اذیت نکردی چرا این آخر کاری باهام همکاری نمی کنی..... ولی دلم نیومد از ناراحتی های اون چند روز برات بنویسم. لابد یه حکمتی هست که ما نمی دونیم. به قول بابا محمدرضا فقط سلامتی تو و من اهمیت داره... اینکه چه جوری شما پاهای کوچولوتو روی زمین میذاری از این جنبه مهمه که ضامن سلامتی شما باشه.

خب اینکه بگم تونستم با "سزارین" و وحشت اتاق عمل کاملا کنار بیام دروغه. راستش هنوز هم توی رویاهام دوست دارم خودم تو رو بدنیا بیارم نه دکتر!!! ولی خب راضیم به رضای خدا.

قرار سزارین رو فعلا برای روز دوشنبه ششم شهریور گذاشتیم. البته روز قبلش آخرین ویزیت دکتر هست. تا ببینم تا اون روز فرجی میشه یا نه!

 

سه شنبه گذشته مامان پروین دستش رو از گچ باز کرد. خدا رو شکر که تا قبل از اومدن شما یه کمی بهتر میشه.

 

شب هم به مناسبت سالگرد عروسیمون ، بابا محمدرضا یه میز توی رستوران شیان رزرو کرده بود. با آقاجون و مامان رفتیم و خیلی بهمون خوش گذشت. خاله فافا و عمو مهدی شمال بودن و نتونستن بیان.

 

چهارشنبه صبح خاله فافا جلسه ی دفاع از پایان نامه اش بود. خدا رو شکر که نتیجه ی زحمات یکساله اش رو به بهترین شکل دید. همه چیز خیلی خوب بود و با نمره ی بالایی قبول شد. هووووووووووووووووراااااا . ٦٥/١٧ از ١٨ نمره. خسته نباشی خاله فافا . باریکلا به این همه پشتکار و تلاش...

۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩

دختر گلم با یه برنامه ریزی فشرده داریم با کمک بابایی برای روز دوشنبه آماده میشیم. راستش هنوز هم باورم نمیشه که این روزهای شیرین که شما توی دل مامانی هستی داره تموم میشه. واقعا که دلم برای این روزها تنگ میشه میدونم.....

فرشته کوچولوی عزیزم وعده ی دیدارمون دوشنبه ششم شهریور.... 

  ني ني شكلك

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

فافا
4 شهریور 91 11:18
مطمئناً دعاي اين فرشته كوچولو و انرژيِ خوبش باعث شد خاله فافا خوب دفاع كنه...
همه چي رو بسپار به خداي مهربون...خودش بهترين ها رو براتون پيش مياره...توكل به خودش كن...
اين ستاره‌هاي خوشگل هم كه توي عكس هست همه ارزانيِ شاديسا خوشگلِ ما...
همه مشتاق و منتظرِ ديدارش هستيم...



ممنونم خاله فافای مهربونم
اندازه ی همه ی ستاره های آسمون دوست دارم
زیتون
5 شهریور 91 16:47
سلام
چطوری؟نی نی چطوره؟
فردا وقت زایمانته...نتیجه سختی هایی که کشیدی....
به امید خدا به خیر و خوشی شادیسا میاد بغلت و تمام شادی های دنیا مثل بارون رو سرت میباره
قبل زایمان دعا کن...برای خودت و همه
به یادتم
دعا میکنم بیای و خبرای خوش بدی
بی خبرم نذار
خوشا به حالت...دعا کن سید منم زودی بیاد
دلم براش بال بال میزنه
انتظار سختی رو میکشم
دوستت
زیتون



دوست عزیزم انشاله که سید علیرضا هم بزودی میاد بغلت و این انتظار به پایان میرسه
ممنونم ازت