چکاپ چهار ماهگی پیش دکتر نریمان
مدتها بود که تعریف دکتر نریمان رو از دوستان و آشنایان شنیده بودم. بخاطر همین تصمیم گرفتم تا برای چکاپ ٤ ماهگی شما رو ببرم مطبش.
این عکس شما در حالیکه حاضر شدی تا بابایی از سرکار بیاد و ما رو ببره مطب .
خوشبختانه دومین نفر بودیم و اصلا معطل نشدیم.
دکتر نریمان دقیقا مثل تعریفاتی که ازش شنیده بودم بسیار دقیق و کاربلد بود. یه عالمه اطلاعات بهمون راجع به این سنی که شما هستی داد.
قد و وزنت رو هم اندازه گرفت. کمی با اونی که بهداشت به ما گفته بود فرق داشت:
وزنت: ٧ کیلو و ٣٠٠
قدت : ٦٨/٥
خب دلیل نق نقهای اخیر هم پیدا شد. گفت که نی نی ها از سه ماهگی شروع به دندون در آوردن میکنن و خارش لثه هاشون کلافه شون میکنه. دیفین هیدرامین داد و گفت که اگر خیلی اذیت بودی دو بار در هفته می تونیم کمی از اون رو روی لثه هات بمالیم.
برای رفلاکست هم رانیتیدین داد و گفت که خوشبختانه رفلاکست شدید نیست چون وزنگیریت عالی بوده.
غذای کمکی رو هم گذاشت برای ماه بعد که تا اون موقع رفلاکست خوب شده باشه و با دادن غذای کمکی اذیت نشی. در ضمن گفت که شما وزن گیریت با شیر مامانی خیلی خوب بوده و نیازی فعلا به غذای کمکی نداری. الهی من قربونت برم مامانی که ماشالله داری هر روز بزرگتر و نازتر میشی.
راستی قطره ی آهن رو هم شروع کرد برات. روزی دوازده قطره.
شب که بهت قطره رو دادیم قیافه ات دیدنی بود. مثل همیشه که یه چیز جدید میخوری اول با اخم مزه مزه اش کردی و بعد با اکراه قورت دادی..... هنوز مثل قطره آ + د تفش نمیکنی بیرون!
راستی بابایی در مورد اینکه شما دوست داری همه اش توی بغل باشی پرسید. اخه خیلیها به ما گفته بودن که شادیسا بغلی شده!
ولی اقای دکتر گفت تا یکسالگی بغلی شدن معنایی نداره. هر زمان که نی نی گریه کرد باید زودی بهش برسید و آرومش کنید . بعدش هم چون شما تازه دید دو بعدی و سه بعدی رنگی پیدا کردی از دیدن اطراف لذت می بری و دوست داری که بشینی یا راه بری ...
به لطف دیفین هیدرامین دیشب شما خیلی خیلی آروم بودی. آخه یه کمی از اون رو به سر پستونک مالیدیم و گذاشتیم توی دهنت.
برخلاف همیشه که سریع پستونک رو تف میکردی بیرون، این بار با اشتیاق شروع به مک زدن کردی و کم کم وارد فاز لالا شدی.
تمام شب هر وقت که دوست داشتی مک بزنی و گرسنه نبودی، پستونک رو بهت میدادیم و تو هم آروم میشدی. با اینکه دیگه قطره بهش نبود ولی انگار ازش خوشت اومده بود و انقدر مک زدی تا خوابت برد.
و اما پیشرفتهای اخیر شما:
* امروز برای اولین بار دیدم که خودت عروسکت رو که کنار دستت بود ، چنگ زدی و مطابق همیشه سعی داری یه تیکه از عروسک رو توی دهنت بکنی!
این هم عکسش :
* دیگه کاملا خودت رو به سمت شی که به طرفت دراز شده میکشی و به هر قیمتی هست میخوای اون رو توی دستای کوچولوت بگیری.
* دیروز برای اولین بار به سمت چپ غلت زدی. البته نزدیک به یک ماهه که غلتیدن رو شروع کردی ولی تا حالا همه اش به سمت راستت می چرخیدی.
* دیگه کاملا با شنیدن اسمت بر میگردی.
در ادامه چند تا از عکسای جدیدت رو میگذارم.
آخه تازگی ها " مامان نرجس" مهربون که از ما دور هستند، خواننده ی ثابت وبلاگت شدن و این باعث میشه تا من تند تند عکسای جدیدت رو براشون بذارم تا با دیدن نوه شون دلتنگی شون کمتر بشه.
اینجا مامانی داره باهات بازی میکنه و آواز میخونه.
شادیسا در جمع خرسی هاش
قربون اون خنده ات برم
خوب بخوابی فرشته کوچولوی من . قربون اون دستات برم که مثل آدم بزرگا بیرون پتو گذاشتی...
این عکس هم مال همین امروز صبحه . داغه داغ. تازه از تنور در اومده
قربون اون نگاهت برم من که این جوری سرتو چرخوندی و به هر قیمتی هست میخوای مامانی رو ببینی