اولین شبهای قدر
دختر قشنگم
امسال شبهای قدرمون در کنار تو فرشته ی پاک خیلی معنوی تر و زیباتر بود.
سال گذشته تمام دعاهامون و فکر و ذکرمون این بود که شما سلامت قدم به روی چشمامون بگذاری اما امسال فقط از خدا خواستم که همیشه تنت سلامت و دلت شاد باشه و مامان و بابا بتونن اونچه که باید، بهت یاد بدن .
امسال شبهای قدر با همیشه خیلی فرق داشت. چرا که کلنجاری بی پایان بین مامان و شادیسا ، بر سر قرآن و مفاتیح مامانی در جریان بود !!!
الهی من قربون اون حس کنجکاویت برم که همیشه وقتی مامانی یه وسیله ای رو در دست میگیره ، حتما شما هم باید اون رو از دست مامانی بگیری و کنکاش کنی که چیه!!
نمیدونم شما وروجک نازم از کجا میدونستی که این سه شب ، قراره که ما احیا بگیریم ! چراکه پا به پای ما بیدار بودی و به محض دیدن هر گونه کتابی اعم از قرآن یا مفاتیح به سمت سوژه حمله میکردی !!!
با اینکه امسال نشد مثل هر سال اونجور که دوست داشتم دعاها و مناجاتهای مربوطه رو بخونم، اما میدونم که خدا به پاکی شما فرشته ی معصوم یه گوشه ی چشمی هم به ما میکنه. انشالله