نمایشگاه اسباب بازی
شیرین زبونِ مامان
یکروز از روزهای کمی بارانی و سرد پاییز، با خاله فافای مهربون و پارسا جونی رفتیم نمایشگاه اسباب بازی.
شما اونجا رو خیلی دوست داشتی. مخصوصا که آهنگهای مخصوص بچه ها پخش می شد و همه غرفه ها پر از اسباب بازیهای جذاب و رنگارنگ بود.
من مشغول خرید از یک غرفه بودم و شما وسط سالن در حال نانای کردن، که یک آقا که مسئول غرفه ای بود به من نزدیک شد و پرسید :این دختر خانم، بچه شماست ؟ ، من ترسیدم گفتم نکنه مدتی که من مشغول خرید بودم شما شیطونی کردی و ویترین اون غرفه رو بهم زدی!! با تردید و ترس گفتم بله چطور مگه ؟ ، اون آقا گفت که مسئول غرفه "تک توی" (Tak Toy) هست و ازم خواهش کرد که شما بعنوان مدل عکاسیشون توی غرفه بری و با اسباب بازیهاشون بازی کنی. بعد هم برای اینکه من رو که همچنان گیج و مردد بودم آروم کنه گفت که دختر خودش هم زمانی که کوچک بوده ، چون تپل و سفید بوده خیلی از مجله ها ازش عکس میگرفتن و چیز عجیبی نیست !!!! خلاصه اون آقا تو رو داخل غرفه برد و پشت میز ، جلوی اسباب بازیهاشون نشوند و عکاسشون شروع کرد به چیک چیک عکس گرفتن!!!
وقتی دیدم تو هم با اشتیاق و دقت خاصی با لگوها بازی میکنی برات یه بسته اش رو خریدم.
غرفه "تک توی" (Tak Toy) لطف کردن و آدرس ایمیلم رو گرفتن و عکسهایی که به طور حرفه ای از تو گرفته بودن رو برام فرستادند.
***بقیه عکسها در ادامه مطلب***