شادیساشادیسا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

فرشته کوچک ما شادیسا

خداحافظی با موسسه مهرمن

1393/8/6 10:00
نویسنده : سانی
1,331 بازدید
اشتراک گذاری

شیرین زبونم

به دلیل اینکه از مهرماه مامانی به سرکار میرفت، کلاسهای موسسه رو تا آخر شهریور ادامه دادی. از اینکه از یکسال و هشت ماهگی یعنی از اول اردییبهشت 93 تو رو به این موسسه بردم خیلی خوشحال و راضیم. مهمترین نکته مثبتی که اینجا داشت برنامه جداسازی تدریجیت از من بود که به اخت شدنت به مهدکودک خیلی کمک کرد.

جا داره اینجا از مربی مهربون و با اخلاقت "خاله شرمینه" تشکر کنم که واقعا با روحیه و شخصیت قوی و در عین حال مهربونش تونست تو رو سمت خودش جذب کنه و باعث شد تو بتونی به مربیت در نبود مامانت اعتماد داشته باشی. من همیشه از راهنماییهای مربیت استفاده کردم و هر کجا نمیدونستم چه رفتاری باید باهات داشته باشم ازش می پرسیدم.

این پنج ماه تو با چهار تا کوچولوی دیگه همکلاس بودین و حسابی به هم عادت کرده بودین.

اسامی دوستانت : آوینا - مهراد - غزل - امید ( یا به قول خودت گُمید)

اخرین روز کلاس یکشنبه 31 شهریور بود و تو و همکلاسیهات بعد از کلاس، توی محوطه حسابی با هم بازی کردین و خیلی بهتون خوش گذشت. انگار فهمیده بودی که آخرین روزه که دوستات رو می بینی. تا تونستی شیطونی کردی و دویدی....

 

در ادامه چند تا از عکسهایی که در مدت کلاس رفتن با دوستانت داشتی رو به عنوان یادگاری میگذارم.

 

شادیسا و مهراد قبل از شروع کلاس

 

 

یک روز بعد از اتمام کلاس ، با دوستانت در محوطه مشغول کندن برگ شمشادها شدین !!!

شادیسا و آوینا

 

یک روز که ماشین نبرده بودیم ، مامان مهراد ما رو تا خونه رسوندن.

 

شادیسا و مربی مهربونش خاله شرمینه

 

روز آخر کلاس :

از راست : مهراد - شادیسا - امید - غزل

 

از راست : آوینا - غزل- شادیسا

 

از راست : آوینا - غزل - شادیسا ( در حال فرار) - امید

 

پسندها (1)

نظرات (0)