شادیساشادیسا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

فرشته کوچک ما شادیسا

مروری بر تابستان 94- عکسهای جا مانده!

جشن تولد مهرسا جون مهرسا جون تولد سه سالگیش رو در سرزمین عجایب برگزار کرد و دوستاش رو به این جشن قشنگ دعوت کرد. بعد از اینکه جشن تموم شد، دو ساعت هم میتونستید تو سرزمین عجایب بازی کنید که حسابی بهتون خوش گذشت. دست نگین جون مامان مهرسا جون درد نکنه که زحمت کشیده بودن.   برای اولین بار صورتت رو نقاشی کردی      این هم یکسری از عکس های شادیسا خانم    شادیسا در حال رفتن به رستوران ویلایی که در خزر شهر مامان پروین گرفته بود.         شادیسا و پارسا جونی     &...
21 ارديبهشت 1395

مروری بر تابستان 94- تولد سه سالگی

دختر عسلی من    تولد سه سالگیت رو همونطور که دوست داشتی و هی میگفتی با تم " کیتی" گرفتیم. امسال دوستات و مامانهاشون و یکسری از دوستای مامانی و کوچولوهاشون رو دعوت کردیم. چون دیدم امسال تو متوجه تولدی که توش بچه ها هستن میشی... مامان پروین مهربون مثل همیشه زحمت کشیدن و تولد رو خونه شون برگزار کردیم. بابایی هم زحمت خرید تم و تزیینات رو کشید.      شادیسا و یارِ غارش پارمین جون    کیان - پارمین - شادیسا    از راست : کیان - پارسا - پارمین - مهدیار - شادیسا - دانیال - باران        ...
21 ارديبهشت 1395

بعد از یکسال بازم برگشتیم .... (مروری بر تابستان 94 - قسمت اول)

دختر کوچولوی مامان   منو ببخش که نزدیک به یکساله وبلاگت رو ننوشتم.... هیچ عذر موجهی برای توجیه این تنبلی ندارم ....  جهت جبران، تیتروار سعی میکنم این مدت رو به روایت تصویر برات بذارم تا خاطراتت کامل باشه دردونه ی من ....   *شروع آموزش شنا در استخر ناوا   بالاخره اواخر خرداد موفق شدم به رویای همیشگیم جامه ی عمل بپوشونم و با تحقیقات گسترده ای که کردم تو رو برای آموزش شنا در استخر "ناوا" ثبت نام کردم. البته می تونستم با هزینه خیلی کمتری تو رو استخرهای دیگه ببرم اما خوبی این استخر اینه که آدم بزرگها برای شنا واردش نمیشن. راستش من کمی در مورد بهداشت استخرها مشکوکم.. اما اینجا فقط ...
20 ارديبهشت 1395

بای بای پوشک

شیرین زبون مامان امروز که دارم این مطلب رو می نویسم دقیقا بیست روزه که دیگه خودت کاملا زمان جیش رو بهم خبر میدی و کنترل خوبی روی اون داری اما دوست دارم برات بگم که این مرحله دشوار رو با هم چطوری سپری کردیم. الان که دیگه این مرحله رو گذروندم به این نتیجه رسیدم که بهترین سن برای از پوشک گرفتن زیر دوساله ! برخلاف همه مقالات و کتابهای علمی که نوشته از 28 ماهگی یا 30 ماهگی شروع کنید، به نظر من این سن برای شروع آموزش دستشویی رفتن کمی دیره!!!! درسته که بچه از نظر درک و فهم، کاملا متوجه هست اما چون عملا به اینکه توی پوشک کارش رو انجام بده عادت میکنه، ترک عادت براش خیلی سخته... وقتی شما 30 ماهه شدی کم کم احساس کردم آمادگی دا...
27 خرداد 1394

شادیسا و پارسا

دختر گلم این پست اختصاص به شما و پارسا جونی داره. روز سیزده به در   روروئک سواری در دامان طبیعت !   این هم یک بعدازظهر خوب که پارسا جونی مهمون ما بود و برای اینکه گریه و دلتنگی مامانش رو نکنه شما رو به پارک سر کوچه آوردم. یه عالمه بازی کردین و بهتون خوش گذشت. پارسا جونم همونجا توی بغل من خوابش برد! ...
7 خرداد 1394

نوروز 1394

شادیسای شیرینم همیشه نوروز ما با سفر همراهه. چون خانواده بابا جون از ما دور هستند، همیشه عید یه فرصت خوبه که بتونیم چند روزی رو پیششون باشیم . البته این موضوع باعث میشه که ما هیچوقت لحظه تحویل سال توی خونه خودمون نباشیم و هیچوقت سفره هفت سین تدارک نبینیم! تا الان که اینجوری بوده حالا تا بعدها چی پیش بیاد این رو گفتم که در ابتدا بدونی چرا عکسی از سفره هفت سین توی خونه مون نداریم ! امسال مامان پروین و آقاجون هم همراه ما اومدن لاهیجان. سه روز اونجا بودن. امسال کلا هوای شمال همش سرد و بارونی و ابری بود، اما ما از این سه روز نهایت استفاده رو کردیم و چند جا برای گردش رفتیم و دید و بازدیدها رو به بعد...
31 ارديبهشت 1394

شادیسا به روایت تصویر

شادیسای قشنگم تو سالی که گذشت یه عالمه مطلب و عکس جامونده داری که مامانی به دلیل مشغله فرصت نکرد تا الان اونها رو بنویسه.  به همین دلیل مطالب این پست از بس پراکنده اس، ترجیح میدم به روایت تصویر باشه:   دوم اسفند ماه تولد بابایی بود. به همین مناسبت مامان برای اولین بار در عمرش کیک اسفنجی با روکش خامه درست کرد !!! البته دختر گلی هم بیکار نموند و حسابی مامانی رو کمک کرد.  خدا روشکر با اینکه اولین بارم بود طعم و شکل کیک قابل قبول بود و مهمتر از همه اینکه ، بابای مهربون خیلی خیلی خوشحال شد.   بقیه در ادامه مطلب :     شادیسا گلی در حیاط مهدکودک : ...
29 ارديبهشت 1394

جشن پایان سال 93 در مهدکودک سپهر

دختر کوچولوی شیرینم روزهای پایانی سال همیشه پر از اتفاق و خبره. امسال شما جشن پایان سال رو در کنار دوستانت در مهدکودک جشن گرفتین. عمو موسیقی اومده بود و بچه های کلاسهای سه سال به بالا ، برای مامان باباها شعر و سرود آماده کرده بودن. اما شما با اینکه اصلا از قبل قرار نبود توی اجرای برنامه باشی ، توی جشن رفتی کنار بچه های کلاس سه تا چهار سال نشستی و اونها رو حین اجرای برنامه هاشون همراهی کردی !!!! این هم جشن نوروز به روایت تصویر:   ...
29 ارديبهشت 1394

عکسهای آتلیه با پارسا جونی

دختر گلم من و خاله فافا مدتها بود که دوست داشتیم شما و پارسا گلی یادگاری های قشنگی از این دوران شیرین داشته باشید. این جوری شد که ما تو بهمن ماه 93 همراه شما کوچولوها رفتیم آتلیه "لیهام" که مال دوست خاله فافا بود. الهام جون بسیار خوش اخلاق و با حوصله بود و شیطونیهای شما رو با صبوری تحمل میکرد. شما از دیدن اون همه وسیله جدید که مال دکور آتلیه بود ذوق زده شده بودی و دائم این طرف و اون طرف می دویدی... پارسا گلی هم اون دوران درگیر دندون در آوردن بود... خلاصه عکسهایی که ازتون گرفتن واقعا تو اون موقعیت نوعی شاهکار بود ! دست الهام جون درد نکنه منتظر شکار لحظه ها بود و عکسای قشنگی ازتون گرفت.     ...
16 ارديبهشت 1394